قسمت سوم :
زینب ( سلام الله علیها ) و احساسات شخصیت
در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه این درس را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید ، خواهر بزرگوارش زینب سلاماللهعلیها بود .
زینب بعد از کربلا ، با زینب قبل از کربلا متفاوت است ، یعنی زینب بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد .همینکه ایام عاشورا سپری میشود و زینب ، حسین علیهالسلام را با آن روحیه قوی و نیرومند و با آن دستورالعملها میبیند ، زینب ( س ) دیگری میشود که دیگر احدی در مقابل او کوچکترین شخصیتی ندارد .
میگویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است . بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب ( س ) گذشته است ، بیست و دو روز رنج متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه میکنند ، یزیدی که کاخ اخضر او یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود ،
آنچنان بارگاه مجللی بود که هر کس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه ، خودش را میباخت . بعضی نوشتهاند که افراد میبایست از هفت تالار میگذشتند تا به آن تالار آخری میرسیدند که یزید روی تخت مزین و مرصعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای کشورهای خارجی نیز روی کرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند . در چنین شرایطی این اسراء را وارد میکنند و همین زینب ( س ) اسیر رنج دیده و رنج کشیده ، در همان محضر چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزید معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد . یزید شعرهای ابنزبعری را با خودش میخواند ، و به چنین موقعیتی که نصیبش شده است افتخار میکند .
زینب فریادش بلند میشود : « اظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاساری ان بنا علی الله هوانا و بک علیه کرامه » ؟
ای یزید ! خیلی باد به دماغت انداختهای
« شمخت بانفک »
! تو خیال میکنی اینکه امروز ما را اسیر کردهای و تمام اقطار زمین را بر ما گرفتهای ، و ما در مشت نوکرهای تو هستیم ، یک نعمت و موهبتی از طرف خداوند بر تو است ؟ ! به خدا قسم تو الان در نظر من بسیار کوچک و حقیر و بسیار پست هستی ، و من برای تو یک ذره شخصیت قائل نیستم .
ببینید اینها مردمی هستند که بجز ایمان و شخصیت روحی و معنوی همه چیزشان را از دست دادهاند . آن وقت شما توقع ندارید که یک همچون شخصیتی مانند شخصیت زینب ( س ) چنین حماسهای بیافریند ، و در شام انقلاب به وجود بیاورد ؟ همان طور که انقلاب هم به وجود آورد .
یزید مجبور شد در همان شام روش خودش را عوض بکند و محترمانه اسراء را به مدینه بفرستد ، بعد تبری بکند و بگوید خدا لعنت کند ابن زیاد را ، من چنان دستوری نداده بودم ، او از پیش خود این کار را کرد . چه کسی این کار را کرد ؟ زینب ( س ) چنین کاری را کرد .
در آخر جملههایش اینطور فرمود : « یا یزید کد کیدک واسع سعیک ناصب جهدک فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا ».
زینب علیهاسلام به کسی که مردم با هزار ترس و لرز به او یا امیرالمؤمنین میگفتند ، خطاب میکند که یا یزید به تو میگویم ، هر حقهای که میخواهی بزن و هرکاری که میتوانی انجام بده ، اما یقین داشته باش که اگر میخواهی نام ما را در دنیا محو بکنی ، نام ما محو شدنی نیست ، آنکه محو و نابود میشود تو هستی .
چنان خطبهای در آن مجلس خواند که یزید لال و ساکت باقی ماند و خشم
سراسر وجود آن مرد شقی و لعین را فرا گرفت .
بله در مکتب حسین (ع) کسانی تربیت شدند که جهان رو زیر رو کردند . قیامی کاملا حساب شده و سنجیده . اونوقت یه عده آدم مغرض میگن که حسین برای حکومت قیام کرد ؛ حسین اشتباه کرد .
کل کتاب رو مطالعه کنید بد نیست .
این مطلب هم فقط یه تلنگر بود ، در خانه اگر کس است یک حرف بس است
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یا رب نظر تو بر نگردد
یا سالار شهیدان